سعادت انسان در این است که هر چیزی که به نظرش سودمند می آید و موجب سعادت دنیا و آخرتش می شود تبدیل به باور کند و بهترین راه ساخت باور رجوع به گفتگوهای درونی و پرسشهایی است که در ذهن انسان ایجاد می شود و جواب دادن آنها با تعقل و تفکر بر مبنای علم است. برای اینکه بتوانید بین معنویت و ثروت ارتباط برقرار کنید لازم هست تعریف ایمان را به طور کامل در ذهن خود تغییر دهید،آن تعریفی که از ایمان در مذهب، به ما شده کاملا متفاوت هست، هر چقدر شما به تعریف ایمان از نظر قرآن نزدیکتر شوید بهتر می توانید درک کنید که بین ایمان و ثروت چه رابطه ی عمیق و جدایی ناپذیری برقرار هست، منظور از ایمان به خدا که در قرآن ذکر شده ایمان به قوانین هست، خداوند همان قانون هست، ایمان به این قانون که: من صد در صد خالق زندگی خود هستم یعنی ایمان به خدا. کسی که با ایمان و شجاعت و بدون ترس مهاجرت را انتخای کرده و متعاقب آن نتیجه ی مالی هم می گیرد ایمانش او را به نتیجه ی مالی رساند است ، کسی که می بخشد و انفاق می کند یعنی به قوانین انفاق ایمان دارد و نیجه انفاق که در قرآن هم آمده است ثروت و بی نیازی است پس ایمانش به قانون (قانون انفاق) او را ثروتمند کرده است.
آیا جز این است که رب العالمین بسیارغنی است و انسان باید تجلی صفات الله باشد؟
آیا جز این است که مومن باید به عهد خود وفا کرده و انفاق نماید و عزتمند زندگی کند؟ آیا بدون ثروت می شود انسان خوش قول و بخشنده ای بود یا با عزت زندگی کرد؟ دوست عزیز فرض کنید ثروت یک مقصد یا شهر است مثل اصفهان؛ شما اگر تا به حال اصفهان نرفته باشید و شخصی از شما بپرسد که اصفهان چطور جایی است؟ آیا شما حق اظهار نظر در مورد این شهر را دارید؟ حتی اگر عکس های فراوان از آنجا دیده باشید یا کتاب های فراوان در مورد آنجا خوانده باشید باز هم این حق را ندارید چون تجربه اش نکرده اید.
چطور بعضی از افرادی که اصلا ثروت را تجربه نکرده اند می توانند این نظر را داشته باشند که ثروت چیز خوبی نیست؟ یا ما را از خدا دور می کند؟ چطور می توانند توضیح داده و تشریح کنند که بعد از ثروتمند شدن فلان اتفاق بد برای شخصیت تو رخ خواهد داد مغرور خواهی شد یا …….
بنابراین تمام حرف هایی که در مورد ثروت از افراد مذهبی فقیر شنیدیم فقط گمان است و هیچ سند و قطعیتی نداشته و در نتیجه نباید پایه های زندگی خود را روی ظن و گمان دیگران بچینیم. ثروت را از دین جدا کردند چون اگر ثروت لازمه ی دین معرفی شود خیلی ها مجبور می شوند از نقطه ی امن خود فاصله بگیرند، خیلی ها مجبورند توکل کنند، مجبورند شجاعت داشته باشند، مجبورند ذهنشان را به تکاپو و حرکت وادار کنند، مجبورند فکر کنند، مجبورند مهارت حل مسئله داشته و مسائل بزرگتر را حل کنند، مجبورند به جای تکیه به دولت یا صاحب کار، به رب العالمین و توانایی های خودشان متکی شوند، مجبورند…. و اینها کار ساده ای نیست پس ترجیح شان این است که دین را از ثروت جدا نمایند.
از طرف دیگر اگر یک عده ثروتمند شوند مجبور نیستند در ازای کار سخت درآمد اندک کسب کنند، مجبور نیستند وام با بهره های سنگین بگیرند، مجبور نیستن جنس هاای بی کیفیت خریداری کنند، مجبور نیستن…. و این برای بعضی از افراد خوب نیست پس منفعت در این تفکر و باور است که دین را جدا از ثروت معرفی و تبلیغ نمایند.
چطور می شود در معنویت غرق شد ، به نیازهای روحانی توجه کرد و بی نیاز از ثروت شد وقتی کسی تمام روز را در پی برطرف کردن مایحتاج روزانه و امرار معاش خود و خانواده اش سپری می کند چطور می تواند به نیازهای روحانی خود توجه نماید؟؟
چطور می شود با وجود فقر از صمیم قلب سپاسگزار بود؟ وقتی همیشه نعمت باشد مهربانی خداوند را باور میکنید یا زمانی که نباشد؟زمانی که از کسی دائم هدیه دریافت می کنید باور می کنید آن شخص مهربان و بخشنده است یا زمانی که هرگز هیچ چیزی به شما نداده است؟
وقتی فقیر باشی و هیچ نشانه ای از قدرت خداوند در زندگی ات تجربه نکنی و نبینی، چطور میتوانی درک کنی خداوند قدرتمند و رزاق است؟؟؟ معنویت و ایمان، همان شناخت الله و درک صفات زیبای اوست. فقط زمانی می شود خدا را درک ،حس و باور کرد که در مسیر ارتقای سطح زندگی ات حرکت کنی ،کُلی توکل کنی کلی شجاعت به خرج دهی کلی به الهاماتت عمل کنی، کلی وعده های الهی را باور کنی، کلی خیر از دیگران دریافت کنی ،کلی خیر به دیگران برسانی ،کلی ارزش ایجاد کرده و توحیدی شوی ، وقتی همه ی این تجربیات زیبا را از سر بگذرانیم از درون ظرف وجودی مان بزرگ شده و ظرف بزرگ درونمان به شکل ثروت در بیرون متجلی می شود، در واقع ثروت پایداری که در بیرون زندگی یک نفر می ینیم نتیجه ی توحید ، توکل و ایمان در درون آن فرد است، نمی شود تصویر جلوی آیینه را از آنچه در آیینه دیده می شود تفکیک کرد وقتی شما جلوی آیینه خود را نگاه می کنی آنچه درون آیینه می بینی از تو جدا نیست.
ثروت از معنویت جدا نیست، ثروتِ بیرون تجلی ایمانِ درون است.
آیا کسی که ثروتمند شده حتما به درجه ای از معنویت رسیده است؟
بله، کسی که بتواند به درجه ای از ایمان ، توکل و توحید برسد می تواند به ثروت دست یابد، محال است که کسی ثروت پایدار داشته باشد اما پر از شرک ،ترس و بی ایمانی باشد. کسی که توانسته به ثروت پایدار برسد حتما از مسیر ایمان عبور کرده، راه دیگری جز این راه وجود ندارد. خیلی از ما شاید با ثروتمندان زندگی نکرده باشیم که بتوانیم بشناسیمشان، اما با شناخت آدم های فقیر اطرافمان می توانیم بفهمیم که اگر نتیجه ی فقر این است، پس نتیجه ی ثروت مشخص است.
اگر آدم های فقیر دائم غُر می زنند و ناسپاس هستند و توجه شان به نکات منفی است پس ثروتمندان سپاسگذارند.
اگر فقرا پر از ترس و استرس هستند پس ثروتمندان آرامش دارند.
وقتی دزدی ؛نزول ،فحشا دروغ و خیانت نتیجه ی فقر است پس ثروت یعنی بیمه شدن در برابر این گناهان.
وقتی می بینیم اطرافیان فقیرمان وام میگیریند برای اینکه مبلمان و وسایل خانه شان را عوض کنند تا تایید دیگران را داشته باشند و اینقدر اعتماد به نفس پایینی داشته و محتاج تحسین دیگران هستند، مشخص می شود که ثروتمندان اعتماد به نفس و عزت نفس دارند.
مومن ترین افراد دور و برمان وقتی حرف از انفاق می شود چهره شان در هم می شود و وقتی توضیح داده می شود که فلان بخش از مال شما شامل خمس و زکات می شود هزاران دلیل فقهی و شرعی می آورند که پول ما شامل این موارد نمی شود و اینقدر از عباداتی که به پول وصل هست فراری هستند… می توان باور کرد که ثروتمندان مومن اند و دیندار.
اگر میشد که با ثروتمندان و فقرا یک مدت طولانی زندگی کرد آن وقت خیلی خوب می شد قضاوت کرد که کدام یک از این دو دسته با ایمان هستند میشد بهتر درک کرد که آیا واقعا ثروت را می شود از معنویت جدا کرد؟
فقر چهره ی زشت شیطان را خیلی واضح به نمایش می گذارد، فقر شیطان را ولی انسان می کند، شیطان با وعده ی فقر انسان را به سمت فحشا می کشاند فقر افساری است که شیطان بر انسان می بندد و او را راحت به هر سو که بتواند می کشاند، باید این افسار را رها کرد تا از شیطان رها شویم.
” اعوذ بالله من الکفر و الفقر ”
نویسنده: زهرا اوتاری
منبع: https://radiohast.com/
بازدیدها: 0